عا شق اهل بیت (علیه السلام)
13 دی 1393 توسط معظمي
الا ساقی مستان ولایت
بهار بی زمستان ولایت
هزاران راز را در من نهفتی
ولی در گوش من اینگونه گفتی
زاحمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر این یک میم غرق است
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
ز احمد هر دو عالم آبرو یافت
دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت
اگر احمد نبود آدم کجا بود
خدا را آیه ای محکم کجا بود
همان احمد که آوازش بهار است
دلیل خلقت لیل و نهار است
همان احمد که ستارالعیوب است
دلیل راه و علام الغیوب است
همان احمد که جانش جان وحی است
به دستش ذوالفقار امر و نهی است
همان احمد که ختم الانبیا شد
جناب کنت کنزا مخفیا شد
همان اول که اینجا آخر آمد
همان باطن که بر ما ظاهر آمد
همان احمد که سرمستان سرمست
بخوانندش ابوالقاسم “محمد”
سروده :مرحوم محمدرضا آقاسی